پرچم باهماد آزادگان

همراهان گرامی پایگاه ، دیریست که ما در کانال تلگرامی زیر می کوشیم :


 کنون اینجا بجای بایگانی گفتارهای پیش و کانال تلگرامی جای گفتارهای روز ما را دارد.

خواهشمندیم به کانال ما بپیوندید. 

420 ـ در آغاز سال 1397


سال 1396 کهنه گردید و سال نو دیگری آغاز شد. بدینسان نه تنها یک سال از عمرمان کاسته گردید بلکه ما ایرانیان نیز برای رهایی از خودکامگی و بدبختیها یک سال فرصت را از دست دادیم. ما آرزو داریم امسال سال تکان بزرگی در اندیشه‌های ایرانیان باشد. تنها از این راهست که می‌شاید نوروز را خجسته باد گوییم.
این بیگفتگوست که برای همگام گردیدن با مردم کشورهای دمکرات و پیشرفته‌ی جهان می‌باید اندیشه‌های غلط را کنار گزارده ، اندیشه‌های سازگار با دمکراسی را جانشین آنان گردانیم. اگر با اندیشه‌های پوسیده و زیان‌آور ، دمکراسی برپا شدنی بود می‌بایست در این صد و اند سال این کار می‌شد.

419 ـ شورش مردم در دیماه 96 ـ 17

در گفتار گذشته از چاره به دستمزدهای بیدادگرانه‌ی رنجکشان و کارگران سخن راندیم. گذشته از این اجحافات دیگری در زمینه‌ی برخورداریها در توده‌ی ما هست.
«فلان خانواده روزانه یک مَن [3 کیلو بیش یا کم] روغن میخرد و مصرف میکند و بفلان خانواده یک سیر[75 گرم] هم نمیرسد و با نانِ تهی شکمهای خود را پر میگردانند. همچنین در دیگر کالاها. از نظر کار و کوشش نیز چنانست : فلان مرد هیچ کاری نمیکند و شبان و روزان به تن‌پروری می‌پردازد و فلان کارگر روزانه دوازده ساعت رنج میکشد و عرق میریزد. اجحافات باین آشکاری را نمی‌شود که از دیده دور داشت».

418 ـ شورش مردم در دیماه 96 ـ 16

اصلاح دیگر بهبود معاش کارگران و رنجکشان است. این را تاکنون به عهده‌ی «عرضه و تقاضا» گزارده‌اند که بیدادگرانه است. در جایی که کارگر فراوانست و کار کم ، تا می‌شده از دستمزدی که با آن میتوان یک زندگی حداقلی را گذرانید کاسته حتا یک سوم آن را به کارگر (همچنین به کارمند) داده‌اند.
یکی از چشمداشتهای مردم پابرهنه و بی‌بهره از شورشهای سال 57 این بود که بهتر شدن زندگیشان را در سایه‌ی «حکومت عدل علی» و «قسط اسلامی» که از سوی ملایان پیاپی نوید داده می‌شد ببینند.

417 ـ شورش مردم در دیماه 96 ـ 15

در گفتگو از اصلاحات به زمینه‌ی دیگری درمی‌آییم که پایه‌ای از پایه‌های دمکراسی و بسیار ارزشمند است. خوانندگان با شوراها آشنایند. شوراهای روستا تا شوراهای شهر و استان و مانندگان آن از روی اصل هفتم قانون اساسی «جمهوری اسلامی» ، «ارکان تصمیم‌گیری و اداره‌ی امور کشورند». از «ارکان تصمیم‌گیری» که در اصل هفتم آمده انتظار اینست که شوراها خود نیز بتوانند تصمیماتی بگیرند.
این شوراها میوه‌ی جنبش مشروطه است و در آن رژیم به نام «انجمنهای ایالتی و ولایتی» (انجمنهای استانی و شهرستانی) شناخته می‌شد.
در همه‌ی هفتاد سالی که از تصویب قانون انجمنهای استانی و شهرستانی تا برافتادن محمدرضاشاه گذشت ، حکومتهایی که بر سر کار آمدند به این مقوله از قانون اساسی روی خوش نشان ندادند و در عمل یا این انجمنها تشکیل نشد یا اگر شد کاری نتوانست.
سپس که در حکومت ملایان قانون شوراها (اصل هفتم قانون اساسی) بقصد تظاهر به نواندیشی و مردمخواهی تصویب شد همچنان روی کاغذ ‌ماند تا اینکه بیست سال دیگر سرانجام بکار افتاد.

416 ـ شورش مردم در دیماه 96 ـ 14

گفته شد این جمعیت باید برنامه‌ی زندگانی توده و سیاست کشور را پیش‌بینی کرده و موادی را برای کوشش خود آماده گرداند. آن مواد در واقع یک رشته اصلاحاتی است که باید در کشور انجام شود. از بس در این کشور هر کلمه‌ای در جای دیگر و برای معنی دیگری بکار رفته یا در مقام اجرا تغییرش داده‌اند آدم نمی‌داند از آنچه می‌نویسد خواننده چه برداشتی خواهد داشت. مثلاً امروز پس از 40 سال که ملایان کلمه‌ی «اسلام» را هر روز صد بار بیشتر بکار برده‌اند ولی آیا براستی خواستشان دین اسلام است؟! در هر جمله‌ای که در موضوعات غیرتاریخی ، «اسلام» را بمیان کشند شما «دکان ما» را جایگزین گردانید آنگاه خواستشان بدرستی روشن میگردد.
دیگر کلمه‌ی «انقلاب» است که براستی آدم میماند اگر آن را بکار برد آیا مردم یاد کشاکشهای  سال 58 و نامردمیهای پس از آن بر سر قدرت و نیرنگهای بکار رفته خواهند افتاد یا معنی درست آن را خواهند فهمید. دیگر کلمه‌ای که همین حال را دارد «اصلاحات» است. از این کلمه خواستمان نه دگرگونیهایی کم‌ژرفا در ادارات بلکه «رفرم» یا تغییراتی بنیادی است که در کشورداری تحولات ژرفی پدید آورد.

415 ـ شورش مردم در دیماه 96 ـ 13

«در مشروطه راه بردن کشور بگردن مردمست. مردم مکلفند که کشور را اداره کنند. آن روزی که ما در ایران شوریدیم و بیرق مشروطه‌خواهی افراشتیم ، معنای آن شورش این بود که بمحمدعلی‌میرزا و امیر بهادر و دیگران میگفتیم : شما بروید ، ما خودمان این کشور را راه خواهیم برد. معنی مشروطه همینست.
اکنون ما یا باید از مشروطه دست بکشیم و این قانونها را کنار گزاریم و یک نفر ماننده‌ی ناصرالدینشاه را بیاوریم و بگوییم بنشین و با استبداد این کشور را اداره کن و هرچه دلت خواست آن را بکار بند ، و یا خودمان مکلف باشیم که کارها را اداره کنیم.
بدیهیست که این دومی را خواهیم کرد و اکنون سخن در آنست که یک توده کشور را چطور اداره میکنند؟..

414 ـ شورش مردم در دیماه 96 ـ 12

دیروز گفته‌های ده بخش نخست را کوتاه گردانیدیم و در یک گفتار آوردیم. درمیان نوشتارهای خود از برخی زمینه‌ها سخن نراندیم تا اینکه رشته‌ی گفتار گسیخته نشود. اکنون می‌باید در آن باره‌ها سخنانی بمیان آوریم. در هر زمینه به کوتاهی خواهیم کوشید تا عمده سخنان بمیان آید. در گفتارها و در کتابهامان این زمینه‌ها بیشتر و بهتر بازنموده شده است.
یکی از سخنانی که تنها به اشاره از آن گذشتیم این بود که میهن‌پرستی درمیان ایرانیان کم‌توان است. شادروان عزت‌الله سحابی هنگامی که شصت سال کوشش سیاسی را پشت سر گزارده بود ، گزارشگری ازو پرسید : به نظر شما مهمترین کمبودی که در کشور باعث درماندگی ماست چه‌ می‌باشد؟ و او تو گویی پاسخ را از پیش آماده داشته گفت : «نبود عِرق ملی».

413 ـ شورش مردم در دیماه 96 ـ 11

کوتاهشده‌ی سخنان ما تا اینجا اینهاست :
ـ مردم در اعتراضهای خیابانیشان بروشنی گفتند که این حکومت را نمی‌خواهند. حکومت نیز نمی‌تواند مدعی باشد که برعکس اعتراض کنندگان ، مردمِ دیگر او را میخواهند. زیرا در آن حال باید این را با یک همه‌پرسی یا رفراندوم آزاد زیر نظر سازمانهای بیطرف جهانی ثابت کند که بیگمان نخواهد کرد. پس چنانکه خمینی به شاه ایراد میگرفت که مردم پنجاه سال پیش چه بسا تو را و شاهی را خواسته‌اند ، ولی حق نداشته‌اند بجای ما تصمیم بگیرند ، مردم هم امروز همین را به این حکومت میگویند

412 ـ شورش مردم در دیماه 96 ـ 10

آنگاه که هنگام «چه میخواهیم» فرامیرسد
توده‌های مردم خواست‌های رنگارنگ بسیار دارند. این نیست که تنها دمکراسی می‌خواهند. فعلاً دمکراسی آن خواستیست که درمیان این توده‌ها مشترک بنظر میرسد. (اینکه هر کسی چه برداشتی از معنی دمکراسی دارد خود داستان دیگریست که فعلاً به آن نمی‌پردازیم.) ولی متأسفانه در گوشه‌هایی از کشور خواستهای دیگری نیز سر برآورده. خواستهایی که جز بیم برای یکپارچگی و امنیت مردم شمارده نمی‌شود. ناچار باید بی‌پرده سخنانی را بمیان آوریم.
یک مردمی باید پیش از هر چیز به امنیت کشور و یکپارچگی آن توجه داشته باشند. یکی از پلیدیهای دیکتاتوری آنست که پرورشگاه سیاستهای شوم می‌باشد. مثلاً سیاستهای تندرو و بی‌توجه به صلاح کشور در دیکتاتوری رشد میکند. خودسری و گردنکشی رشد میکند.

411 ـ شورش مردم در دیماه 96 ـ 9

آنگاه که هنگام «چه نمیخواهیم» گفتن است

تا اینجا آنچه گفتیم «لا اله» بود. ولی این گفتگو «الا الله» هم دارد. تا اینجا سخن از کسانی بود که در حکومت جایگاه یا نفوذی دارند و اینکه چه باید کنند. اما ما مردم نیز از سوی دیگر وظایفی خطیر به گردن داریم که نباید آنها را شوخی پنداریم و آن امنیت و یکپارچگی توده و کشور است. اینها چیزهایی است که اگر غفلت شود دودش به چشم همه‌ی مردم خواهد رفت.
گفتگوی ما در این زمینه مانند گفتگو از شرط طلاق بهنگام خواستگاری است. بهنگام خواستگاری کسی دوست ندارد سخن از تلخیها بشنود. ولی دوراندیشان اسیر احساسات نشده به چنان روزی نیز می‌اندیشند.
درمیان یک توده ، چنانکه سرمایه‌ی انسانی ، طبیعی و فیزیکی از شاخصهایی است که نیرومندی یا ناتوانی یک توده با آن سنجیده می‌شود ، سرمایه‌ی اجتماعی نیز یک شاخص برجسته‌ای می‌باشد.

410 ـ شورش مردم در دیماه 96 ـ 8

این راه چهل سال است غلط پیموده شده. اکنون اگر در خانه کس است ، یک حرف بس است : بیایید از امروز راهتان را تغییر دهید. اگر جز این باشد این مردم امروز ریشه‌تان را نکَنند فردا خواهند کَند. زیرا پایه‌های این حکومت بر دادگری گزارده نشده. بر ستم و تبعیض گزارده شده. چنانکه در شورش مشروطه مردم از بس ستم از قاجاریان کشیده بودند نخست عدالتخانه خواستند ،‌ امروز هم این مردم نخست خواهان دادگریند. اگر دادگری نبینند نخواهند آسود.
بیایید از خود در تاریخ نام نیک بجا گزارید. گردن به ننگ ندهید. چنانکه امروز سخن از ناصرالدینشاه و مظفرالدینشاه و محمدعلی میرزا و دیگر رفتگان میرانیم و هر کدام جایی جدا در تاریخ دارند. چنانکه تاریخ داوری کرده و جایگاه مظفرالدینشاه را به واسطه‌ی آنکه از محدود شدن قدرتش نهراسید و گردن به مشروطه گزارد ، جایگاه والایی شمارده ، روزی نیز خواهد رسید که آیندگان از شما سخن رانده و کارهای شما را بداوری کشند.

409 ـ شورش مردم در دیماه 96 ـ 7

آیا خشنودی میدهید اقتصاد کشور در دست قاچاقچیان باشد؟! ، برای خود اسکله‌های غیرقانونی داشته باشند و آزادانه هر کاری دلشان خواست بکنند؟! ، دزدان «بیت المال» هر جا که فرصت یافتند دزدیهای هزار میلیارد تومانی کنند؟! خبر این اختلاس بیات نشده ، خبر دزدی دیگری به رسانه‌ها راه یابد؟!
اینکه چهل سال نفت و گاز و کانیها را فروخته با پولش کشور را راه برده‌ایم ، و هنوز اندر خم یک کوچه‌ایم ، در خود احساس غرور میکنید؟! ، آیا از اینکه تهران و شهرهای بزرگ گرفتار آلودگی هوای کشنده شده‌ خشنودید؟! از دیدن ریزگردها که مردمان را یکایک به کام مرگ میکشاند هیچ اندوهی به دل راه نمی‌دهید؟!
آیا از آزاد گردیدن سعید طوسیها و سعید مرتضویها وجدانهاتان آسوده است؟! ،

408 ـ شورش مردم در دیماه 96 ـ 6

ما گمان داریم مردمی که تاکنون با مسالمت اعتراض کرده‌اند ، بیشترشان از باز شدن درهای خفقان و برداشته شدن موانع دمکراسی خشنود گردند و اینست به همه‌ی آن سختیهایی که جانشان را به لب آورده باز هم تاب آورند. چنین مردم فداکاری همینکه بدانند شما در راه صواب گام میگزارید باز هم تحمل سختی خواهند کرد. بشرط آنکه از شما دیگر ناراستی نبینند.
امروز روزگار دیکتاتوری بسر رسیده است. امروز روزگار فریب نیز در کار بسر رسیدن است. می‌بینید نامه‌های محرمانه‌ی اداری را مردم همچون نامه‌های عادی اداری و پیامهای دوستانه هر روز در شبکه‌ها میخوانند. دیگر روزگار نهانکاری بسر رسیده.

407 ـ شورش مردم در دیماه 96 ـ 5

کیفر بریدن دست دزد در اسلام شامل رشوه‌خوار و رانت‌خوار و رانت‌فروش و اختلاسگر نیز می‌شود. ما می‌پرسیم : چرا از روز نخستِ حکومتِ شما ، تاکنون دست هیچ مقام دولتی بریده نشده؟! شما خودتان بهتر میدانید که چه اندازه فساد مالی در کشور رخ داده است. پس می‌بایست کسانی به کیفر می‌رسیدند. یک فاضل خداداد و یک حسین دولت‌خواه را اعدام کردن داستان دریدن بزغاله به گناه پدید آوردن خشکسالی در جنگل است که لافونتن فرانسوی بعنوان مَثَل نوشته است.

406 ـ شورش مردم در دیماه 96 ـ 4

سپس ایرادهای دیگری را یاد میکند :
«فرهنگ ما را این عقب نگه داشته به طوری كه جوانهای ما تحصیلاتشان در اینجا تحصیلات تام و تمام نیست و باید بعد از اینكه یك مدتی در اینجا یك نیمه‌تحصیلی كردند آن هم با این مصیبتها ، آن هم با این چیزها ، باید بروند در خارج تحصیل بكنند. ما پنجاه سال است ، بیشتر از پنجاه سال است[!] دانشگاه داریم و قریب سی و چند سال است[!] كه این دانشگاه را داریم لكن چون خیانت شده است به ما ، از این جهت رشد نكرده ، رشد انسانی ندارد ، تمام انسانها و نیروی انسانی ما را از بین برده است این آدم. این آدم به واسطه‌ی نوكری كه داشته ، مراكز فحشا درست كرده ، تلویزیونش مركز فحشاست ،

405 ـ شورش مردم در دیماه 96 ـ 3

میگوید : «مجلسی كه بدون اطلاع مردم است و بدون رضایت مردم است ، این مجلس ، مجلس غیرقانونی است». «حق شرعی و حق قانونی و حق بشری ما این است كه سرنوشتمان دست خودمان باشد» چنانکه می‌بینید جز معیارهایی که در بالا گفته شد ، «اطلاع و رضایت مردم» را هم شرط قانونی بودن و مشروعیت داشتن یاد میکند.

404 ـ شورش مردم در دیماه 96 ـ 2

نخست نگاهی بیندازیم به شکل‌گیری حکومتها. زمانی بوده که پادشاهان یا به واسطه‌ی جانشینی از پدر یا با برانداختن یک پادشاهی دیگر بر تخت می‌نشستند و حکومت خود را داشتند. مثلاً قاجاریان زندیان را برانداختند و پس از نخستین پادشاه آن ، از خاندان او کسانی یکایک به پادشاهی رسیدند تا اینکه پادشاهی به احمد شاه رسید. ولی پس از آن پادشاهی پهلویها نه با جنگ و خونریزی بلکه با شکلی قانونی برقرار گردید. زیرا به تصمیم مجلس مؤسسان که از روی قانون مشروطه انتخاب شده بود ، خاندان قاجار از پادشاهی برافتاد و سپس سردار سپه به عنوان نخستین کس از دودمان پهلوی به شاهی برگزیده شد. محمدرضاشاه نیز سپس بجانشینی از پدرش به شاهی رسید.

403 ـ شورش (انقلاب) مردم در دیماه 96ـ 1

در آغاز این ماه مردم شهرهای خراسان و سپس دیگر شهرهای ایران در اعتراض به گرانی و بیکاری و دیگر گرفتاریهای کشور به خیابانها ریخته فریاد در گلو مانده‌ی خود را بگوش مسئولان رساندند.
کشور سراسر شور و غوغا گردیده ، مردم به نیروی خود پی برده از خمودی و نومیدی درآمدند.

از سال 1388 که در انتخابات چنان رسوایی‌ای ببار آمد ،‌ مردم اعتماد نیم‌بند خود را به «نظام» از دست داده بودند. سپس رفتارهای نابخردانه و گفتارهای سراسر دروغ احمدی‌نژاد و هواداریهای «نظام» ازو ، بتاراج رفتن دو سوم داراییهای مردم در چند ماه در سال 1390 (در سایه‌ی سه برابر گردیدن نرخ ارز) ، نابسامانیهای بانکی و مؤسسات اعتباری و اختلاسهایی که از دارایی مردم کردند ، بازمانده‌ی اعتماد نیم‌بند مردم را نیز از میان برد. همین زمین‌لرزه‌ی اخیر در سر پل زهاب و اینکه مردم کمکهاشان را به دولت ندادند و خود به هم‌میهنانشان رسانیدند سیلی سختی بروی «نظام» بود که فهمانید هیچ اعتمادی به آن ندارند.

402 ـ یکی از بهره‌هایی که از آموزاکهای پاکدینی بردم ـ 6

باز هم یک یادداشت دیگر از گفتگو با خود را برای نمونه می‌آورم :
محیط تأثیر بسیاری بر رو آوردن به سیگار یا بیزاری از آن دارد. امروز تبلیغات بسیاری در روزنامه‌ها و تلویزیون و جاهای همگانی علیه سیگار هست. بیشترین محدودیتها (و خواریها) را به سیگاریها روا میدارند. مثلاً صندلی نزدیک توالت در هواپیما[1] را برای سیگاریها در نظر گرفته‌اند. در رستورانها یک میز کهنه و ناخوشایند را در یک گوشه‌ای (چه بسا نزدیک توالت) برای سیگاریها در نظر میگیرند. مردم را به ترک سیگار تشویق میکنند. امروز سیگار بسیار گرانتر است و در هر جایی در دسترس نیست. پوسترهایی در جاهای گوناگون زیانهای سیگار را به مردم یاد می‌آورد.

401 ـ یکی از بهره‌هایی که از آموزاکهای پاکدینی بردم ـ 5

در اینجا چیزهایی را که می‌توانستم از آنها تصویر زنده‌ای در اندیشه‌ی خود بسازم با عبارتهای کوتاه کوتاه نوشته‌ام. یکی از آنها اشاره به داستانی دارد که بیجا نیست برای شما هم بنویسم :
روزی در محل کارم ، چند تن از آشنایان گرد آمده و گفتگوهای کاری میکردیم. در آنجا ، گاه می‌شد که درِ توالت باز میماند و بوی زننده‌‌ای (احتمالاً درپی تغییر فشار هوا و جریان باد) داخل سالن یا اتاقها می‌پیچید. اینبود همکاران به این نکته پروا داشتند که درِ توالت باز نماند.

400 ـ یکی از بهره‌هایی که از آموزاکهای پاکدینی بردم ـ 4

سپس یک رشته اندیشه‌هایی هم از خود داشتم که باید تکلیف آنها را نیز روشن می‌ساختم. اینست آنها را نیز نوشتم.
برای آنکه نمونه‌ای در دست باشد از ستون بدآموزیها برخی را در اینجا می‌آورم :
1ـ سیگار کشیدن را دوست دارم و از آن لذت می‌برم.
2ـ ژست سیگار کشیدن را دوست دارم.
3ـ وقتی سیگار را ترک میکنم احساس بدی دارم : احساس پریشانی حواس. مطمئنم که با کشیدن یک سیگار تمرکز خود را بدست می‌آورم.
4ـ وقتی عصبانی می‌شوم سیگار پناهگاهم است.

399 ـ یکی از بهره‌هایی که از آموزاکهای پاکدینی بردم ـ 3

دکتر بِرنز یک شیوه‌ی دانشی نغزی را یاد میداد. این شیوه در پریشانحالی‌هایی همچون زمانی که بیم بیزاری (طلاق) هست یا پس از آن ، کوشش به فراموش کردن رنجش از یک دوست ،‌ کنار آمدن با همکار ، دلهره و دیگر زمینه‌هایی از اینگونه بکار می‌آید.
چون به روش او نیک نگریستم دریافتم که چیزی جدا از همان اصلهای سه گانه نیست. این روش جز آنکه اصلهای یکم و دوم را براست میدارد ، خود بر پایه‌ی اصل سوم استوار گردیده. چیزی که هست ،‌ دکتر آن را برویه‌ی کاربردی درآورده است.

398 ـ یکی از بهره‌هایی که از آموزاکهای پاکدینی بردم ـ 2

  سرانجام برای آنکه از دودلی و سرگردانی درآیم ، از گمان خود یک اصل چهارمی به آنها افزودم. بدینسان که گفتم : این اصلها درباره‌ی اعتیاد نیست. زیرا اعتیاد کاری میکند که اندیشه‌ها را از اثر می‌اندازد و هوسها را چیره میگرداند. این یک جستار روانشناختی است و باید در آن دانش درپی علتش بود.

397 ـ یکی از بهره‌هایی که از آموزاکهای پاکدینی بردم ـ 1

راهبران گرامی کانال پاکدینی ،
چندی پیش در انجمنی که از هواخواهان پاکدینی پدید آورده بودید گفتارهایی آمد که مضمونشان بهره‌هایی بود که نویسندگان آنها از خواندن نوشته‌های پاکدینی برده‌اند. من نیز خواستم با نوشتن این نامه در آن گفتگو شرکت کنم ولی به برچیده‌ شدن انجمن برخورد. اکنون اگر مناسب بدانید این را در آن کانال گرامی بیاورید.
دوستان ، میخواهم در اینجا شیوه‌ی ترک سیگارم را برایتان بنویسم. اینکه چه ربطی به این انجمن دارد را در همین نامه خواهم گفت.
با اینکه این نامه درباره‌ی ترک سیگار است ولی شیوه‌ای که در آن شرح داده شده را در ترک دیگر عادتها یا هر زمینه‌ای که دچار پریشان‌اندیشی گردیم می‌توان بکار بست.

396 ـ زیانی که از خاموشی خردمندان برمیخیزد ـ 2

پس ناچاریست که فرهنگ نوین توده‌ای که میخواهد با توده‌های پیشرفته‌ی جهان همدوشی و همسری کند باید از فرهنگ دوره‌ی زبونی بیکبار پیراسته گردد. این را هر کسی با اندک اندیشه‌ای تواند دریافت. پس چگونه بپذیریم که کسانی در ایران چنین سخن آسان‌فهمی را درنمی‌یابند؟!

395ـ زیانی که از خاموشی خردمندان برمیخیزد ـ 1

توده‌های جهان هر یک فراز و فرودها داشته‌اند. برخی بیکباره نابود گردیده جز نامی از ایشان بازنمانده است. یونان که زادگاه دمکراسی و قانون بوده ، در فنون جنگ و دریانوردی و هندسه و ستاره‌شناسی و دیگر دانشها نیز پیشرفتهای شگفت‌آوری کرده بود.‌ همان که با ایرانیان جنگهای ماراتن ، ترموپیلای و سالامین کرد را بیاد آورید و با یونان امروز به سنجش کشید ، تفاوت بزرگی دیده می‌شود. همینست تفاوت مصر باستان و مصر کنونی. همینست حال ایران هخامنشی و صفاری و سامانی با ایران کنونی.

394ـ یکم دیماه روزبه جنبش کتابسوزان به آزادگان خجسته باد

چنانکه خوانندگان تاکنون بارها در نوشته‌هامان خوانده‌اند ، ما تنها به بازنمودن حقایق زندگانی بس نمی‌کنیم بلکه همان اندازه میکوشیم بدآموزیها و راههای کجی را که پیش پای توده نهاده از میان برداریم.
از اینجا ما در راه خود دو کوشش را همزمان در پیش داریم : یکم ، بازنمودن حقایق زندگانی و دوم ، نبرد با آنچه نه حقیقت است : آنچه مایه‌ی گمراهیها و بدبختیها بوده است.

393 ـ روزبه پیمان به همه‌ی آزادگان خجسته‌ باد!

امروز یکم آذرماه و روزبه (عید) پیمان می‌باشد. در سال 1312 در این روز نخستین شماره‌ی ماهنامه‌ی پیمان بیرون آمد. اینست آزادگان برای بزرگداشت و ارجشناسی از کوششهای ورجاوند (مقدس) این ماهنامه که شاهراه پاکدینی را بروی جهانیان گشاد ،‌ هر سال این روز را جشن میگیرند.
کسانی در شگفت میگردند که یک مجله را بزرگ‌ داشتن چه معنی دارد.

392 ـ کشور میانمار (برمه) - 3 از 3

پیشامدهای اخیر
از هفته‌های گذشته باز گزارشهای افسوس‌آور از کشتار و گریز مسلمانان میانمار می‌شنویم. تندروان بودایی به پشتیبانی ارتش میانمار به کشتار مسلمانان راهینگا در ایالت راخایْن آغاز کردند و ایشان بناچار از سرزمین خود گریخته و بیشترشان به بنگلادش پناه برده‌اند. طبق آمارها شمار مسلمانانی که از ماه اکتبر تاکنون به بنگلادش گریخته‌اند را دست کم 370 هزار تن گزارش کرده‌اند.
عکسها و فیلمهایی که در رسانه‌ها از کشتار و ویران گردانیدن روستاهای راهینگا منتشر شده دلگداز است و چون بیشترِ ما دیده‌ایم پرهیز داریم که بار دیگر دلهای خوانندگان را با آوردن آنها ریش گردانیم. اینها ننگیست بر آدمیان. آدمیگری از این رفتارها بیزارست.

391 ـ کشور میانمار (برمه) - 2 از 3

درباره‌ی راهینگا
در استان راخایْن پیروان کیشها بدینسان‌اند : 52 درصد بودایی ،‌ 43 درصد مسلمان ، نزدیک به 2 در صد مسیحی و بازمانده هندو ، آنینیزم و دیگر کیشها.
مردم راهینگا یک اقلیت نژادیند که بیشتر در بخش شمالی استان راخایْن میانمار میزیند و گفته شده که شکنجه دیده‌ترین اقلیت جهانند. آنها خویشتن را از تبار بازرگانان عربی می‌شمارند که از سده‌ها باز در این سرزمین نشیمن گرفته بودند.
برخی پژوهندگان گفته‌اند که آنها از سده‌ی پانزدهم میلادی در این سرزمین بوده‌اند ولی دولت میانمار آنها را شهروند بشمار نمی‌آورد. بلکه به چشم کوچندگان غیرقانونی‌ بنگلادشی می‌نگرد.

390 ـ کشور میانمار (برمه) - 1از 3

کشور میانمار را که نام پیشینش برمه بود ما بیش از همه با «کشتار مسلمانان» آنجا شناخته‌ایم. این کشور که در شرق بنگلادش و هندوستان ، جنوب چین و غرب لائوس و تایلند نهاده است ، آن اندازه از ما از هر دیده دور است که آن را نمی‌شناختیم.
در سالهای اخیر حکومت خودکامه‌ی نظامیان ،‌ جنبش دمکراسی‌خواهی برهبری خانم آنگ سان سوچی و بیش از بیست سال زندان خانگی شدن او ، سپس آزادی و جایزه‌ی صلح نوبل گرفتنش و سرانجام جنگ میان بوداییان و مسلمانان آنجا مایه‌ی آن گردیده که نامش را بارها بشنویم.

389 ـ آنچه کم داشتیم را برایمان فراهم دیده‌اند!

در بهمن سال 57 کسان بسیاری از سران حکومت پیش دستگیر و سپس اعدام شدند. اینکه باگناه بودند یا بیگناه را باید دادگاههایی حکم میدادند که همه میدانند دادگاهی با آن رویه‌ی رسمی و آیین ویژه برگزار نشد.
کسانی که وابسته به «کمپانی خیانت» شناخته شده بودند برخی اعدام شدند یا بزندان افتادند و یا در این حکومت جایگاهی نیافتند. اینبود گمان میرفت دستگاه کمپانی خیانت بهم خورده و از هم پاشیده است.
برخی خوانندگان نمیدانند کمپانی خیانت چه بوده و چه میکرده و اینست ما ایشان را برای آگاهیهای بیشتر به خواندن این کتابها راه می‌نماییم : دادگاه ، در پیرامون « ادبیات» ، افسران ما ، فرهنگ است یا نیرنگ؟ ، فرهنگ چیست؟ و انکیزیسیون در ایران.
نخستین بار کسروی پرده از روی کارشان برداشت و به ما شناسانید.

388 ـ صوفیان و صوفیگری





کسانی می‌گویند : «صوفیان گروه اندکی هستند که در اینجا و آنجا پراکنده‌اند و درخور آن نیستند که کسی به ایشان پردازد».

ولی این سخن بسیار خامست. زیرا صوفیان اندک نیستند و بسیارند و اکنون در ایران در چند شهر ـ از تهران و مراغه و گناباد و مشهد و شیراز و دیگر جاها ـ دستگاه می‌دارند.

صوفیان تنها آن درویشان تاج نمدی گیسودار و آن گل‌مولاهای چرک‌آلود و دریوزه‌گرد که تبری و کشکولی بدست می‌گیرند ، نیستند. هزارها دیگران هستند که بی‌تاج و گیسو ، بی‌تبر و کشکول درویشند و مغزهاشان آكنده از بدآموزیهای صوفیگریست.

در میان کارمندان دولت و سران اداره‌ها ، شما کسان بسیاری را توانید یافت که درویشند و هر یکی خود را از پیروان فلان مستعلیشاه و بهمان عاشقعلیشاه می‌شمارد.

387 ـ در پاسخ به "واكاوى انگيزه‌هاى شورش فراگير سال ١٣٥٧"ـ 5


يا به قول همکارانم ،"تحليل علل وقوع انقلاب ٥٧"

نخست ،‌ اوضاعی که در صد سال گذشته در کشور حاکم بوده است نشان دهنده‌ی این حقیقت است که ما ایرانیان با همه‌ی کاردانیهای چشمگیری که در دو سه پیشامد تاریخی صد ساله از خود نشان داده‌ایم لیکن به شایندگی (رشد سیاسی) نرسیده‌ایم. نه آنکه شاینده نتوانیم بود ولی امروز نیستیم و در سده‌ی گذشته نبودیم.
رفتار مردم در سال 57 نیز با آنکه دلیریها و فداکاریهای بسیاری را دربر میداشت ولی آن نیز نشان از ناشایندگی دارد. زیرا آن رفتارها کمتر از خِرد و بیشتر از سَهِشها (احساسات) برمی‌خاست. آنکه برجستگان توده‌اند رفتار بسیار خامی از ایشان در صد سال گذشته دیده شده که براستی جای افسوسها دارد. آنکه عامیانند رفتارشان چنانست که نویسنده آن را «گوسفندوار» نوشته ، و هیچ گزافه‌ای در آن نیست.

386 ـ در پاسخ به "واكاوى انگيزه‌هاى شورش فراگير سال ١٣٥٧"ـ 4

يا به قول همکارانم ،"تحليل علل وقوع انقلاب ٥٧"

پایگاه : این نوشته از یک گفتگوی اینترنتی یکی از خوانندگان ما برویه‌ی گفتار درآمده. نامها را انداخته‌ایم. یادداشتهای خود را در پایان گفتار خواهیم آورد.

٧. بخش دوم
در اين ميان ، سه چيز به سود جناح "مبارزان" كه شمار اندكى جوان "روشنفكر" و پيرهاى ترسوى پشتيبان ايشان مى‌بودند ، چربيد. چيزهايى كه خودشان به خواب هم نديده بودند :
يكم. "مظلوم" نمايانده شدن اين كسان (بويژه گلسرخى و دانشيان) و "قهرمان" ساخته شدن از ايشان. شما اگر تماشاچى يك مسابقه‌ى كشتى كج هم باشيد ، ناخودآگاه جانب آن كشتى‌گير را مى‌گيريد كه "دارد بيرحمانه كتك مى‌خورد"!  نيست؟
دوم.  فسادها و ظلمهايى كه در زمان شاه رخ ميداد و هر چند ، راستى را نيز ، فسادهاى چندان سترگ و غول‌آسايى نبودند (دست كم در پهلوگذارى با نظام كنونى ، بويژه دولت احمدى‌نژاد) ، بارى ، براى شوراندن مردم بسنده بودند. و بويژه ، خشونتهاى ددمنشانه و نالازم و بيجاى ساواك.

385 ـ در پاسخ به "واكاوى انگيزه‌هاى شورش فراگير سال ١٣٥٧"ـ 3

يا به قول همکارانم ،"تحليل علل وقوع انقلاب ٥٧"

پایگاه : این نوشته از یک گفتگوی اینترنتی یکی از خوانندگان ما برویه‌ی گفتار درآمده. نامها را انداخته‌ایم. یادداشتهای خود را در پایان گفتار خواهیم آورد.

٧.  بخش اول.
نقش "روشنفكران" ايران در رخ دادن انقلاب ١٣٥٧.
بيگمان است كه "روشنفكران" ايران در پخته شدن اين آش بدمزه‌ى زهرآلود نقش بسيار بسيار بسيار بزرگى داشتند. اما نه آن سان كه خودشان مى‌پنداشتند!
واژه‌ى "روشنفكر" را من در بين گيومه‌ها نوشته‌ام زيرا كه خواستم اين است كه نشان دهم ، به باور من ، اينان نه تنها روشنفكر نبودند بلكه تاريك‌مغزترين مردمان ايران بودند تا بدانجا كه هر مش ممد و ننه سكينه و كلب على و خاله مهشيد و كربلايى يدالله و عمو جواد (شوهر خاله‌ى من ؛ خدا رحمتش كناد) و ... درك‌شان از اجتماع ايران و از تاريخ معاصر ايران ده‌ها بار روشن‌تر و ساده‌تر و بى‌شيله پيله‌تر و به حقيقتِ زندگى ما نزديك‌تر و ماننده‌تر بود تا درك كج و معوج و ساختگى اين "روشنفكران" از جامعه‌ى ايران. 

384 ـ در پاسخ به "واكاوى انگيزه‌هاى شورش فراگير سال ١٣٥٧"ـ 2

يا به قول همکارانم ،"تحليل علل وقوع انقلاب ٥٧"

پایگاه : این نوشته از یک گفتگوی اینترنتی یکی از خوانندگان ما برویه‌ی گفتار درآمده. نامها را انداخته‌ایم. یادداشتهای خود را در پایان گفتار خواهیم آورد.

٥.  چكيده‌ى گفتار من در بند چهارم : در سال ١٣٥٧، در ميان ما ايرانيان ، دوگانگى شگرفى در بين باورهامان و رفتارهامان بود (هنوز هم هست) ، بدانسان كه خودمان هم نمى‌دانستيم كه از ته دل چه چيز را ميخواهيم؟ كدام شيوه‌ى زندگانى را مى‌پسنديم؟

383 ـ در پاسخ به "واكاوى انگيزه‌هاى شورش فراگير سال ١٣٥٧"ـ 1

يا به قول همکارانم ،"تحليل علل وقوع انقلاب ٥٧"

پایگاه : این نوشته از یک گفتگوی اینترنتی یکی از خوانندگان ما برویه‌ی گفتار درآمده. نامها را انداخته‌ایم. یادداشتهای خود را در پایان گفتار خواهیم آورد.

... جان ، سلام!
با احترام ، من ناهماوا هستم.  نه تنها با تو ، بلکه با همه‌ی کسانی که درپی زَندهای (توضیحات) پیچیده و دشوار برای انقلاب ۵۷ هستند.
در آغاز مینویسم :
در سال ۱۳۵۷ خورشیدی ، بیشینه‌ی مردم ایران روستانشین بودند. از میان «شهرنشینان» نیز ، انبوهی از آنان (مردم نازی‌آباد ، مجیدیه ، گود عربها ، توپخانه ، ناصرخسرو ، ... در تهران ، و مانندهاشان در ديگر كلان شهرها و خرده شهرهاى ايران) از بیخ و بن با مفهوم «امپریالیسم» ، بسا با خود واژه‌ی «امپریالیسم» بیگانه بودند. به دیگر سخن ، «اهل کتاب خواندن» نبودند و «روشنفکر جماعت» به شمار نمیرفتند. به زبان طنز من : اصلاً «امپریالیسم» را با صادـ ضاد مینوشتند و سه تا نقطه هم ميذاشتن بالاش. «خصلت ضدـ امپریالیستی» کجا بود ، خواهر جان؟!  اين جور تحليل هم از آن ته مانده‌ها و رسوبات روشنفكرى همان سالهاى ٣٠ و ٤٠ و ٥٠ خورشيدى ايران است!

382 ـ یکصد و یازدهمین سال گرفتن فرمان مشروطه خجسته باد!

پایگاه : روزبه مشروطه خجسته باد!
امروز روز سیزدهم مرداد 1396 و روزبه (عید) مشروطه است. در سال 1321 در همین روز روزنامه‌ی پرچم چنین نوشته است :
«ما از رسيدن اين روز تاريخی ـ روز عيد مشروطه ـ خشنود و شادمانيم و اينك بنام ارجشناسی از مشروطه و سررشته‌داریِ توده پيام خجسته باد بهمه‌ی ايرانيان ـ بويژه بهمراهان خود ـ ميفرستيم. ولی بايد پوشيده نداريم كه جشن و شادی اساسی ما آن روزی خواهد بود كه همگی ايرانيان معنی درست مشروطه را بدانند و شايسته‌ی چنان سررشته‌داری باشند. عيد بزرگ ما آن زمانی خواهد رسيد كه مردم اين كشور از اين پراكندگی و درماندگی رها گردند».
امروز به هرچه که در ایران رخ میدهد بنگریم ـ چه از رفتار مردم و چه حکومت ـ از حال سال 1321 نیز از معنی مشروطه دورتر افتاده‌ایم.

381 ـ گفت و شنید ـ 2 ـ بخش دوم

 چنانکه گفتم : این یک نمونه‌ی دیگری از پستی اندیشه‌هاست. امروز نود درصد درس‌خواندگان گرفتار این دردند ، و هر یکی تنها این میخواهد که خود نامی درآورد و گردنی فرازد ، و اینست همینکه می‌شنود کسی بکوشش درباره‌ی توده برخاسته ، همه چیز را فراموش کرده تنها این می‌اندیشد که مبادا آن کس جلو افتد و بنامتر گردد و من بمانم ، و اینست رنجیده و رو ترش کرده و زبان بریشخند میگشاید.
اگر اینان را اندیشه‌ها کوتاه نبودی و معنی زندگانی را فهمیدندی ، بتوده و نیکی آن بیشتر دل بستندی و چون شنیدندی ما بکوشش درباره‌ی توده برخاسته‌ایم دلشاد گردیدندی و بهمدستی شتافتندی.
ما اروپاییان را رستگار نمی‌شماریم. ولی معنی پیشرفت توده را شناخته‌اند و شما می‌بینید که چگونه در راه توده جانفشانیها مینمایند ، چگونه

380 ـ گفت و شنید ـ 2 ـ بخش یکم

یکی از آشنایانم نزد من آمد و نشست و چنین گفت : «میخواهم چند پرسش از شما کنم آیا توانم یا نه؟..»
گفتم : چرا نتوانید؟.
گفت : «شما خواست خود را آشکار نمیگویید».
گفتم : از این آشکارتر چه گویم؟! ما میگوییم : آنچه شرق را زبون ساخته و زیردست گردانیده پستی اندیشه‌ها ، و دانسته نبودن معنی زندگانی ، و پراکندگیهاست. اینها را مایه‌ی درماندگی و زبونی شرقیان شناخته و بچاره میکوشیم. این کجایش ناآشکار است؟!. کجایش درخور ایراد است؟!.
من از شما می‌پرسم : برای چه شرقیان بدینسان درمانده‌اند؟ چه چیزِ اینان از اروپاییان کمتر است؟.. یک روزی گفته می‌شد آنان در دانش پیش افتاده‌اند و افزار جنگ و زندگانی نوین در دست میدارند. امروز که شرقیان همه چیز آنان را گرفته‌اند ، پس چرا بآنان نمی‌توانند رسید؟!.

379 ـ ماهیت انتخابات در ایران ـ شرکت کنیم یا نه؟! ـ6

راه نیک گردیدن کدامست؟!
گمان نکنید سخنان خود را که در آغاز این گفتار راندیم فراموش کردیم. ما گفتیم این حکومت از هر سو دست آزادیخواهان را بسته و از دمکراسیِ راست ، فرسنگها دور است. لیکن اینها هیچیک مایه‌ی آن نتواند بود که امید را از دست دهیم و دست روی دست گزاریم.
خوشبختانه راه بیرون آمدن از درماندگیهای در پیش ما گشاده است و کسی نمی‌تواند جلو آن را بگیرد. زیرا شایندگی یافتن در سایه‌ی دانستن حقایق زندگانی و نبرد (مبارزه) با اندیشه‌های زیانمند بدست آید. یک توده‌ای که براستی بخواهد نیک گردد ،‌ میتواند حقایق زندگانی را با جستجو یافته یاد گیرد و برنامه‌ی درستی برای خود بدیده گرفته در آن زمینه بکوشد و خود را شاینده گرداند. امروز دیگر مانند گذشته نیست که حکومتهای خودکامه بتوانند مردم را از دسترس به آگاهیها بازدارند.

378 ـ ماهیت انتخابات در ایران ـ شرکت کنیم یا نه؟! ـ5

چاره‌ چیست؟!
کسانی می‌پرسند : بسیار خوب ، این سخنان بجاست. ولی چاره چیست؟!.
میگوییم : نخست مردم باید باور کنند که تا نیک نگردند ، این گرفتاریها همچنان ماندگار است. با رفتن این و آمدن آن ، دیگرگونی ژرفی روی نخواهد داد. آن سند« چشم‌انداز» که نامش را شنیده‌اید خودش نشانه‌ی نیکی است. آن را دهها « مشاور کارشناس» با دهها ساعت شور و هم‌سخنی آماده‌ کرده‌اند تا وانمایند همه چیز در این کشور براه راست خود افتاده و پیشرفتها چندان تندی گرفته که اکنون میتوان پیش‌بینی کرد ایران در سال 1404 سرآمد کشورهای «منطقه» خواهد شد. ولی کو آن بنیادی که اینها بر آن استوار گردد؟!. چه کار بنیادی در این کشور در 38 سال گذشته برای چاره به درماندگیها انجام شده؟! مگر تنها با سخن کار پیش رود؟! در این دوازده سال که می‌بایست کمابیش 60 در صد از راه آن آرمانها پیموده می‌شد چندان نومیدی سران کشور را فراگرفته که در سالهای اخیر کمتر سخنی از آن بمیان می‌آورند و بیگمان رفته رفته به فراموشی خواهند گرایید.

377 ـ ماهیت انتخابات در ایران ـ شرکت کنیم یا نه؟! ـ4

ترازوی سود و زیان توده
عنوان چهارم را « شیوه‌ی قهر» نامیده بودیم. این شیوه اگر دلیلی همراه دارد باید آن را سنجید. وگرنه اینکه یکی احساسش را معیار بگیرد درست نیست. زیرا اگر سخنی هست ،‌ باید تنها از دیدگاه سود و زیان توده راند : « هر کاری که میکنید سود توده را بدیده گیرید». اکنون همه‌ی این گفتگوها را باید با ترازوی سود و زیان توده سنجید و احساس من ، دلسوختگی او یا بیزاری ایشان ملاک نیست.
ما در این داوری یک راه بیشتر نداریم : سودها و زیانهایی که شرکت در انتخابات ، توده را خواهد بود در ترازوی سود و زیان توده می‌گزاریم و با هم به سنجش می‌کشیم. اگر سودش بیشتر است ولی ما دلِ پر خشم از این حکومت و دمکراسی دکوری‌اش داریم یا آسیبها از ملایان دیده‌ایم ، بپاس سود توده از آنها خواهیم گذشت. ولی اگر زیانش بیشتر است و ما دلبسته به شرکت در انتخابات بودیم باید از دلخواسته‌ی خود بازگردیم.
همچنین « انتخاب میان بد و بدتر» ،

376 ـ ماهیت انتخابات در ایران ـ شرکت کنیم یا نه؟! ـ 3

شایندگی (رشد سیاسی) مردم
در پایان گفتگو از قانون اساسی بجاست بیاد آوریم که این قانون به چه آسانی بر ما فرمانروا گردید. همه میدانند که مردم ، شاه را از ایران راندند (ولی شاهی بجای خود بازماند). مردم خمینی و پیرامونیانش را نیرو دادند و زیردستی ایشان را پذیرفتند. 98.2 درصد مردم به «جمهوری اسلامی» رأی دادند. هم مردم ایران بودند که این قانون اساسی را با رأی بالایی تأیید کردند.
اینکه کسانی بگویند : « اینها همه نقشه‌ی بیگانگان بود»‌ یا « دخالتهای بیگانگان کار را به اینجا کشانید» ، بهانه‌ی کودک‌واری بیش نیست.
مردمی که همچون کودکان به یک شکلاتی ، به یک نوید « سهم نفت»‌ فریب خوردند ، بهتر است پیش از آنکه بهانه‌ی نقشه‌ی بیگانگان آورند به ناتوانی و نداشتن رشد سیاسی خود و علتهای آن بیندیشند و درپی چاره‌ی آن باشند.

375 _ ماهیت انتخابات در ایران ـ شرکت کنیم یا نه؟! ـ 2

انتخابات
اینها را گفتیم تا به انتخابات ایران بپردازیم. گفتیم اینکه میگویند انتخابات در ایران ،‌ انتخاب میان بد و بدتر است ، معنیش چندان روشن نیست و از این گفته دانسته نمیگردد چه کاری درستتر است. بیگمان با دیباچه‌ای که آمد ، خوانندگان دریافته‌اند که این قانون اساسی رنگی از دمکراسی چندان که باید ندارد. بدتر آنکه تفسیر همین قانون را نیز اصل نودوهشتم به شورای نگهبان واگزارده‌. و ما می‌بینیم اصل نودونهم که نظارت بر انتخابات مجلس خبرگان رهبری ، ریاست جمهوری ، مجلس شورای اسلامی و همه‌پرسی را به شورای نگهبان سپارده ، آن شورا نه «نظارت» بلکه « گزینش» نامزدها و آن هم به رویه‌ی « استصوابی» تفسیر کرده و خود را آزاد میداند که بی‌آنکه چارچوبی قانونی برای این کار باشد هر که را خواست ، بگوید : «صلاحیتش احراز نشد».

374 ـ ماهیت انتخابات در ایران ـ شرکت کنیم یا نه؟! ـ 1

در حالی که سراسر کشور را « تب انتخابات» فراگرفته کسانی در شگفتند که در این پایگاه سخنی از آن نمیگوییم. بجای آن ، گفتارهای پیاپی از حقایق زندگانی و باورهای زیانمندی که مغزها را آکنده می‌آوریم. آشنایانی هم گاهی نظر ما را در اینباره می‌پرسند.
در پاسخ این خوانندگان و آن آشنایانست که این گفتار را می‌نویسیم.
بسیاری از مردم میگویند انتخابات در ایران ، انتخاب میان بد و بدتر است. این سخنی است که از هزارها زبان شنیده می‌شود ولی چندان روشن نیست. برای مثال روشن نمی‌سازد که بایای(وظیفه) ما در برابر آن چیست. گواه سخن ما آنکه یکی میگوید : این انتخاب میان بد و بدتر است ،‌ باید به بد رأی داد تا بدتر بر ما فرمانروا نگردد ‌، دیگری میگوید : این انتخاب میان بد و بدتر است ، از اینرو باطل است ، تحمیلی است و نباید زیر بار تحمیل رفت.

373 ـ سربازان در بلوچستان قربانی چه می‌شوند؟!

دیشب خبرگزاریها از کشته شدن هشت مرزبان ایرانی در مرز میرجاوه و زخمی گردیدن چهار تن دیگر بدست « اشرار» نوشتند. امروز پنجشنبه هفتم اردی‌بهشت هم شمار کشته شدگان را ده تن گزارش کرده‌اند. این پیشامد دلخراشی است. بویژه که این ، بار نخست نیست و اگر چنین ادامه یابد تو گویی از امنیت یک استان کشور بسیار کاسته شده و مردم شهرها و روستاهای آنجا دیگر بجان نیز ایمن نخواهند بود.
وزارت خارجه ایران ، پاکستان را در این پیشامد مقصر دانسته. به گفته‌ی آن وزارتخانه ، پاکستان پاسخده (مسئول) است و باید بازنماید که اشرار چگونه از خاک آن کشور برای چنین دُژکرداریهایی سود جسته‌اند. اگر اشرار ، خاک کشور همسایه‌ی ما را برای چنین خیانتهایی مناسب یافته‌ بهره می‌برند ، اعتراض ایران به پاکستان بجاست.
ما با خانواده‌ها و نزدیکان این ده شهید و آن دو تن زخمی همدردیم. این پیشامد را هنگامی که کنار دیگر پیشامدهایی که در سالهای اخیر در بلوچستان رخ داده بدیده میگیریم و ریشه‌های آن را بررسی می‌کنیم ، دو چیز بیش از همه بچشم می‌آید که هر دو افسوس‌آور است.

372 ـ روز بزرگداشت سعدی؟!

پارسال در شهریورماه گفتاری بنام « آنچه کم داشتیم را برایمان فراهم دیدند!» نوشتیم و به نشان دادن زیانکاریهای کمپانی خیانت در ایران پرداختیم. باید دانست این کمپانی چند ملیتی و جهانی است و به زیان شرقیان در کار و تلاش می‌باشد.
آنان دانسته‌اند که « ادبیات» ، عرفان و فلسفه بافی و کیشها در کشورهای شرق چه زهر کارگر و اراده‌کشی است و اینست آن را افزار کارشان گرفته ،‌ شرقیان را با پرداختن به آنها سرگرم میخواهند.
اکنون که روز بزرگداشت سعدی را علم کرده و میخواهند بر طبل پوسیده‌ی ادبیات زمان مغول بکوبند ما خاموش نمی‌نشینیم و بر بهم زدن نقشه‌هایشان خواهیم کوشید.
گفتار پایین برای این خواست است.

371 ـ پاسخ یک بهایی بما

خوانندگان میدانند که باهماد آزادگان بزرگترین درد ایرانیان را پراکندگی دانسته و با هرچه سبب آنست می‌نبردد[1]. چون بزرگترین این پراکندگیها ، پراکنده‌اندیشی است ، ما ناچاریم با همه‌ی اندیشه‌های پراکنده نبردیم. در این میان کیشها نیز بزرگترین مایه‌ی پراکندگی‌ و گمراهی‌اند و نبرد با ایشان بایاست. در ایران شمرده شده ، چهارده کیش کمابیش هست که یکی از آنها شیعیگری و دو تا از آلوده‌ترین آنها نیز صوفیگری و بهاییگری است و خوانندگان میدانند که ما برای هر یک از اینها که سردسته‌ی کیشها بشمار می‌آیند یک کتاب جداگانه نوشته ایرادهای خود را به آنان نوشته‌ایم و از پیروان ایشان پاسخ خواسته‌ایم.
هفتاد سال بیشتر گذشته که هیچیک از این کیشها به ایرادهای ما پاسخی نداده‌اند و خود باید گفت ندارند. آری! ، دشنامنامه بسیار نوشته‌اند. مغالطه‌ها بسیار کرده‌اند. از راههای روبرو نیامده به ایرادها پاسخ نگفته به سخنان بیهوده‌تری برخاسته‌اند. اینها نزد خرد کمترین ارجی ندارد. آن را پاسخ میتوان نامید که در زمینه‌ی هر ایرادی به خود ایراد پردازد و حاشیه‌پردازی نکند. دلیل بیاورد. با سخنان پیچاپیچ از پاسخ روبرو نگریزد. به گفته‌ی عامیان به صحرای کربلا نزند.
این کارها را چرا کرده و میکنیم؟!

370 ـ دستهای پنهان یا دولتهایی درون دولت


369 ـ ناکارآمدی دستگاه قضایی




368 ـ این دادگستری راه را به ستمکاری نمی‌بندد ـ2

یک نکته‌ی دیگر آنست که این دستگاهی که ما بنام دمکراسی و دولت و دادگستری داریم نارساییهای بسیار دارد. داستان شتر است که پرسیدند چرا گردنت کج است. گفت : کجایم راست است؟!
هنر در آنست که از هر فرصتی بتوان برای بهتر نمودن سود جست. ویرانگری را هر کسی میداند. مثلی هست که میگویند : به گرگ باید دوختن را یاد داد ، دریدن را خودش میداند.
اکنون در این دستگاه حکومتی ، مجلس و دولت و دادگستری ما ، نقص فراوان است. اگر مردم ما به چنان شایندگی‌ای رسیده‌اند که یکدل و یک‌سخن یک راه را میخواهند و از اینجاست که نیرومندند و راه روشنی در پیش دارند و برنامه‌ای بجا و سنجیده فراهم آورده‌اند ، می‌توانند خود بکوشند و دولت را در دست گیرند و خواستهای خود را بکار بندند.

367 ـ این دادگستری راه را به ستمکاری نمی‌بندد ـ 1

چند ماهیست خرده‌گیری به دولت رواج بی‌اندازه گرفته. هر کس و هر گروهی دادگرانه یا بیدادگرانه دولت را آماج خرده‌های خود گردانیده است. خرده‌گیری و اظهارنظر حق مردم است و کسی نمی‌تواند این حق را انکار کند. لیکن خرده‌گیری باید بجا و هم از سوی یک دسته‌ای باشد. نه آنکه هر فردی همینکه کاستی‌ای را دید و مقصرش را دولت پنداشت ، بی‌آنکه آن را بسنجد و درباره‌اش بیندیشد و با دیگران مشورت کرده از راستی اندیشه‌اش بیگمان گردد ،‌ در رسانه‌ها یا در فضای مجازی منتشر کند.
در گفتار «12ـ راه را گم کرده‌اید» به این پرداخته و نشان داده شده که خرده‌گیری نیز راه خود را دارد